رمان غریبه ی آشنا

p²⁹

میکرد منم غرق درس خوندن بودم....(¹ ساعت بعد)
ته : تموم؟!
ات : تمومه
ته : بریم ناهار؟!
ات : اوک....رفتیم ناهار خوردیم و به ساعت نگاه انداختم ² بود بدو بدو.رفتم توی اتاق و کتاب هام رو جمع کردم و ی دست لباس پوشیدم(میزارم)موهام رو گوجه ای بستم(شاید بزارم)و تینت زدم و رفتم پایین دیدم ته نشسته و روی کاناپه نشسته و ی تیپ محشر زده نگاهم رو روش قفلی موند...
ته ؛ بریم ؟!
ات : آ..ارع

ببخشید کوتاه شد الان تو ماشینم نتم ندارم برم خونه با wi.fiمیزارم💋♥️
دیدگاه ها (۶)

لباس و موهای آت برا دانشگاه

خوشبختانه ماشین ایستاد می‌تونم یه پارت دیگه بزارم البته معلو...

رمان غریبه آشنا

کیوتی ها میخوام براتون رمان بزارم

درخواستی ادامه تک پارتی تهیونگ که تو روز تولدش میبریش خونه ی...

در حال بارگزاری

خطا در دریافت مطلب های مرتبط